شعری از شمس تبریزی

ما در دو جهان غیر خدا یار نداریم 

جز یاد خدا هیچ دگر کار نداریم

ما مست سبوحیم زمیخانه توحید

حاجت به می و خانه خمار نداریم

در دروی زمین چون دل ما گنج معانی است

دینار چه باشد غم دینار نداریم

مایم و گلیم و نمد کهنه و کنجی

بر سر هوس جبه و دستار نداریم

ما شاخ دختیم پر از میوه توحید

هر رهگذری سنگ زند عار نداریم

گر یار وفادار نداریم ولیکنت

ما یار به جز حضرت غفار نداریم

بشنو زدل زنده شمس الحق تبریز

از دوست به جز وعده دیدار نداریم

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اسکرول به بالا